
علی سرابی یاقوند یکی از جانبازان شیمیایی 8 سال دفاع مقدس طی نامه ای که به پویش حمایت از سردار محمد ارسال کرده اند دلنوشته خود را خطاب به دکتر سعید محمد اینگونه آغاز میکنند : بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق یوسف از دامان پاک خود به زندان می رود آری هم لباسی عزیزم گناه تو ای دوست کرامت و صداقت توست گناه تو کردار پاک و پندار مهرورز توست گناه تو همت بلند توست چون پای خود را جایی نهادی تا رسوا شوند کسانیکه به نام عشق پرواز کردن بسوی لنجزار فساد گناه تو تعجیل در فرمان امام زمانت برای شکست حصار تحریم ها و جامه عمل پوشاندن به فرامین امام فرزانه ای بوده که اطرافش را گرگ صفتانی با لباس میش احاطه نموده گناه تو دانش و توانایی های توست که متمایز نموده رخسار حقیقی کارگزاران دلسوز را از نادانان و کج فهم های خودشیفته ای که حب ریاست چشمان حقیقت بین آنها را آنچنان کور کرده که بجز نوک دماغشان جایی را نمیبینند.. گناه تو مبارزه حقیقی با فقر است برای زدودن نداری ها از رخسار مردمی زجر کشیده از جور قابیلیان زمان بوده. گناه تو ایستادگی و رسوا نمودن غار تگرانی بود که به نام قبیله ی خوبان در حال چپاول و مال اندوزی بودند.